بررسی روان شناختی «خودکامگی»
بررسی روان شناختی «خودکامگی»
نویسنده: مانس اشپربر
مترجم: دکتر علی صاحبی
بخشی از مقدمه کتاب «خودکامگی»
نوشته ای که در پیش رو دارید نه پژوهشی جامعه شناختی است و نه می تواند خواننده اش را به گرایش سیاسی خاصی متوجه کند. موضوع آن آدم هایی هستند در شور و شوق دست یازیدن به قدرت، یا افرادی که اسیر دست آنند. همچنین در این نوشته از مردمی سخن گفته می شود که مبهوت جذبه ی قدرت دیگری هستند. از این رو تنها جنبه ی ذهنی قدرت بررسی شده و مطالعه ی جنبه های عینی و عملی آنکه تنها در گستره ی روابط اجتماعی قابل درک است، در حوزه جامعه شناسی باید دنبال شود.
روان شناسی به همان اندازه که در تبیین علل وقوع جنگ و یا تغییر و تحولات پی در پی جامعه ی انسانی ناتوان است، از تبیین ماهیت قدرت نیز عاجز است. علیرغم این ناتوانی، اگر در مواردی هم روان شناسی به ارائه چنین تبیینی دست یازیده، به واقع از حوزه ی خاص خود فراتر رفته است. نتایج بدست آمده از این عمل نیز بی حاصلی این گونه تلاش ها را به روشنی نشان داده است: علت وجودی یک جنبش مردمی را در گرایش های هم جنس گرایانه ی سرکوب شده جست و جو کردن، وجود و پایداری ارتش های مدرن را در گرایش و تمایل جمعی لشکریان نسبت به فرماندهان دیدن، بحران اقتصاد جهانی را از کاهش احساسات گروهی دانستن و... چنین نتایجی خیلی بیشتر به نمایش های کمدی- تراژیک شبیه است، تا یک رشته دستاورد علمی با ارزش!
این کتاب در 6 فصل با عناوین «تناقض و راه "برون شد" از آن»، «وجود و پدیدار»، «بستر و زمینه ی خودکامگی»، «پیشروی به سوی قدرت»، «حاکمیت قهر و خشونت» و «رهبری و خودکامگی» نوشته شده است.
بازدید : 4646